مناسک بهمثابه ابزار حکمرانی فرهنگی در اسلام
مناسک، رسانهایاند برای انتقال گفتمان و باورهای فرهنگی از نسل قدیم به نسل جدید. در این فرآیند، جوانان با مشارکت در آیینها، به طور طبیعی در فرهنگ دینی ادغام میشوند.
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) به مدینه هجرت کرد، نخستین اقدامی که انجام داد، ساخت مسجد بود؛ اقدامی که از نگاه سطحی ممکن است صرفاً یک اقدام عبادی تلقی شود، اما در باطن خود، لایهای عمیق از مهندسی اجتماعی و هویتسازی فرهنگی را آشکار میسازد. مسجد پیامبر، مرکزیت عبادی، سیاسی، آموزشی، و حتی نظامی داشت؛ جایی که تصمیمگیریهای کلان امت صورت میگرفت و روح همبستگی در کالبد جامعه نوپای اسلامی دمیده میشد. در کنار مسجد، پایهگذاری مناسک جمعی همچون نماز جماعت، روزه، حج، اعیاد و عزاداری برای شهدا، بهعنوان ابزارهایی برای نظمدهی فرهنگی، انتقال مفاهیم و ارزشها، و تقویت هویت مشترک، پدید آمد.
در این مسیر، اسلام توانست با بهرهگیری از مناسک، حکمرانیای نرم و معنوی را بنا نهد؛ حکمرانیای که نه از طریق زور و اجبار، بلکه از مسیر الگوپردازی، مشارکت نمادین، و نفوذ تدریجی در باورها، جامعه را هدایت میکرد.
مناسک در نگاه دینی و علوم اجتماعی
در علوم اجتماعی، مناسک یا Rituals، به کنشهای تکرارشونده، نمادین و جمعی اطلاق میشوند که بار فرهنگی و هویتی دارند. این مناسک، اغلب در بستر زمان و مکان خاصی انجام میشوند و به شکلگیری و تثبیت هنجارهای اجتماعی، احساس تعلق و انتقال فرهنگی کمک میکنند.
در فرهنگ دینی اسلام، مناسک فراتر از عبادات فردی تعریف میشوند؛ آنها حامل پیامهاییاند که از سطح شخصی عبور کرده و به حوزه اجتماع و حتی سیاست راه مییابند. قرآن کریم در آیه ۳۲ سوره حج بیان میدارد:
> «وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ»
بزرگداشت شعائر الهی، نشانگر تقوای قلبهاست. این آیه، جایگاه معنوی مناسک را در تقویت ایمان و ساختار تربیتی جامعه تأیید میکند. در حقیقت، هر مناسک در اسلام، همزمان یک پیام عبادی، هویتی و سیاسی در دل خود دارد.
مناسک، ابزار حکمرانی فرهنگی
در نظام فکری اسلام، حکمرانی فرهنگی نه از مسیر اجبار، بلکه از طریق اقناع، الگوسازی و نفوذ ارزشی صورت میگیرد. مناسک، ابزار اصلی این نوع حکمرانیاند. آنها به متولیان دینی امکان میدهند تا جامعه را نه با خشونت، بلکه با مشارکت جمعی، آموزش غیرمستقیم، و مهندسی ذهن و رفتار هدایت کنند.
نماز جماعت نمونهای بارز از این کارکرد است؛ نه تنها فعلی عبادی، بلکه تجمعی روزانه که نظم، تبعیت از امام، و رفتار جمعی را در ضمیر فرد نهادینه میسازد. تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه نیز اقدامی نمادین در راستای مرزبندی هویتی امت اسلامی از دیگران بود؛ حرکتی که جهتگیری اعتقادی را با جهتگیری فیزیکی پیوند زد.
این جنبه از مناسک، در ادبیات علوم سیاسی و فرهنگی معاصر، تحت عنوان Cultural Governance یا حکمرانی فرهنگی مطرح شده؛ شکلی از هدایت اجتماعی که بر نمادها، ارزشها و باورهای جمعی تکیه دارد.
الف) مناسک عبادی-جمعی
مانند نماز جمعه، نماز جماعت، روزه رمضان، حج و اعتکاف. این مناسک با محوریت زمان و مکان خاص، به شکلگیری حس مشترک و همبستگی کمک میکنند. تجمع مؤمنان در یک مکان و زمان، فضایی برای تقویت «ما»ی جمعی ایجاد میکند.
ب) مناسک هویتی-تاریخی
از جمله عزاداری عاشورا، عید قربان، شبهای قدر و زیارت قبور اهلبیت. این مناسک حافظه تاریخی امت را زنده نگه میدارند. عاشورا، بهویژه، به عنوان یکی از شاخصترین مناسک شیعی، تلفیقی از تاریخ، هویت، مقاومت و تربیت دینی را عرضه میکند.
ج) مناسک تربیتی-باطنی
نظیر تلاوت قرآن، قرائت ادعیه، شبزندهداری و اذکار. این مناسک، بیشتر وجه فردی و باطنی دارند اما در مجموع به اصلاح و پالایش روحی انسان منتهی میشوند.
کارکردهای مناسک در حکمرانی فرهنگی اسلامی
۱. جامعهپذیری دینی و فرهنگی
مناسک، بستر یادگیری غیررسمی دیناند. کودکان و نوجوانان، بدون آموزش مستقیم، از طریق مشارکت در مناسک، رفتارهای دینی را فرا میگیرند. مناسک، نوعی الگوی رفتاری تکرارشونده میسازند که ضمیر ناخودآگاه فرد را شکل میدهد.
۲. انسجام اجتماعی
امیل دورکیم، جامعهشناس برجسته فرانسوی، آیینهای جمعی را اساس «وجدان جمعی» و انسجام مکانیکی در جوامع سنتی میدانست. در مناسک اسلامی، همچون حج یا نماز جمعه، هویتهای فردی در یک هویت جمعی حل میشوند؛ پدیدهای که احساس تعلق به امت را تقویت میکند.
۳. انتقال بیننسلی ارزشها
مناسک، رسانهایاند برای انتقال گفتمان و باورهای فرهنگی از نسل قدیم به نسل جدید. در این فرآیند، جوانان با مشارکت در آیینها، به طور طبیعی در فرهنگ دینی ادغام میشوند.
۴. مقابله با بحران معنا و تهاجم فرهنگی
در دوران پسامدرن، که انسان با بحران معنا و از خودبیگانگی مواجه است، مناسک، نوعی بازگشت به مرکز معنا و امر قدسیاند. آنها سپریاند در برابر فرهنگهای وارداتی، مصرفگرایی و سکولاریسم.
مناسک و تجربه امر قدسی
میرچا الیاده، دینپژوه رومانیایی، مناسک را ابزار بازگشت انسان به «نقطه صفر مقدس» میدانست؛ لحظهای که زمان عادی متوقف میشود و انسان وارد یک فضای معنوی میشود. در مناسک، فرد از زندگی روزمره خارج شده و با امر قدسی مواجه میشود؛ تجربهای که میتواند موجب دگرگونی درونی، بازسازی هویت، و پالایش نفس گردد.
شرکت در مناسک شبهای قدر، مراسم عرفه یا عزاداری محرم، مصادیق بارزی از این تجربهاند؛ جایی که فرد، با اشک، دعا و شبزندهداری، از زمان و مکان عبور کرده و به ساحت دیگری از وجود میرسد.
یافتههای علوم اجتماعی و روانشناسی دین
مطالعات مختلفی در حوزه روانشناسی دین و جامعهشناسی انجام شده که به کارکردهای مثبت مناسک اشاره دارند:
پایبندی به مناسک، سطح تعهد اجتماعی و اخلاقی را افزایش میدهد (Hood, Hill, & Spilka, ۲۰۰۹).
شرکت در مناسک، حس تعلق، همدلی و مشارکت را تقویت میکند (Durkheim, ۱۹۱۲).
افراد متدین، نرخ پایینتری از اعتیاد، طلاق، خشونت و اختلالات روانی دارند (Koenig, King, & Carson, ۲۰۱۲).
مناسک جمعی، سرمایه اجتماعی را بالا میبرند و شبکههای پیوندی را تقویت میکنند (Putnam, ۲۰۰۰).
مناسکزدگی و تورم آیینی؛ آسیبی درونی
در عین حال، مناسک اگر بدون معرفت انجام شوند، به آفتهایی دچار میشوند. مناسکزدگی، حالتی است که در آن مناسک، از روح اصلی خود تهی شده و به فرمهای کلیشهای و تکراری بدل میگردند. پیامدهای این آسیب:
فرمالیسم دینی: انجام مناسک صرفاً از روی عادت، بدون توجه به معنا یا تأثیر اخلاقی آنها.
تورم آیینی: پیدایش مناسک زائد، تجملاتی یا غیرضروری که موجب سطحیسازی تجربه دینی میشود.
استحاله ارزشی: جایی که ظاهر مناسک مهمتر از باطن آن تلقی میشود و حتی به ابزار تفاخر یا رقابت تبدیل میگردند.
مناسک، تمرین اخلاق و رشد شخصیت
از نگاه تربیتی، مناسک نوعی تمرین عملی برای فضایل اخلاقی هستند. روزه، صبر و خویشتنداری را تمرین میدهد. نماز، نظم و حضور در جمع را نهادینه میکند. حج، تمرینی برای سادگی، مساوات و کنترل نفس است. حتی عزاداری، تمرینی برای همدلی، اشک و رقت قلب است. بدینسان، مناسک، کارگاه تربیت انسان و اخلاقاند.
مناسک، ریشههای فرهنگی امت و نقشه راه تمدنی
مناسک دینی، اگر با معرفت، انسجام و تدبیر همراه باشند، نه تنها ابزار عبادت، بلکه نهادهایی برای حکمرانی فرهنگیاند؛ ابزاری که هویت فردی، انسجام اجتماعی، و پیوستگی تاریخی یک امت را تضمین میکنند.
در دنیایی که فردگرایی، نسبیگرایی اخلاقی، و بحران معنا انسان را منزوی ساخته، مناسک میتوانند پناهگاهی برای بازگشت به معنا، تعلق جمعی و اخلاق باشند.
اما این مهم تنها زمانی محقق میشود که مناسک از آفت ظاهرسازی، تجملگرایی، و افراطهای بیریشه پالایش شوند. در غیر این صورت، به جای تربیتگری، به ابزاری تهی، سطحی و حتی گاه ضد اخلاق تبدیل خواهند شد.
راه آینده تمدن اسلامی، از مسیر پالایش و بازتعریف مناسک میگذرد؛ مناسکی که نه تنها با گذشته پیوند دارند، بلکه قابلیت پاسخگویی به چالشهای امروز و فردای انسان معاصر را نیز در خود دارند.
محمود سواری
منبع: خبرگزار حوزه