تدوین الگوی سیستمی کارکردهای حکمرانی بر اساس آموزههای قرآنی؛ به سوی حکمرانی کارآمد و عادلانه در جامعهی معاصر
نویسنده: رضا عیسی نیا ؛ استادیار، پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
دوفصلنامه علمی – تخصصی مطالعات حکمرانی اسلامی؛ دوره ۱، شماره ۲، مهر ۱۴۰۴
چکیده
حکمرانی مطلوب در عصر حاضر صرفاً به معنای توزیع قدرت یا اعمال اقتدار نیست، بلکه فرآیندی پویا، سیستمی و چندبازیگری است که به هماهنگی، سیاستگذاری، ارائه خدمات عمومی و تنظیمگری حوزههای مختلف جامعه میپردازد. در شرایط جهانیشدن، پیچیدگی مسائل، افزایش مطالبات شهروندان و گسترش نهادهای فراملی، ناکارآمدی رویکردهای سنتیِ حکومتمحور آشکار شده است. از این رو، «حکمرانی خوب» به عنوان پارادایمی جایگزین مطرح شده که بر اصولی چون عدالت، مشورت، شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و کارآمدی تأکید دارد. در جوامع اسلامی، قرآن کریم به عنوان منبع اصیل الهی دارای ظرفیتهای غنی برای تدوین الگوهای حکمرانی است که این اصول را نه صرفاً بهعنوان اخلاقیات، بلکه به صورت کارکردهای عملیاتی و سیستمی تعریف میکند. با این حال، مشکل اساسی آن است که بخش عمدهای از نظامهای حکمرانی موجود، از جمله در جوامع اسلامی، این مبانی را بهشکل ساختاریافته و در قالب یک مدل سیستمی روزآمد بهکار نمیگیرند. به همین دلیل، بهرهمندی از آموزههای قرآنی در عرصه حکمرانی نیازمند بازخوانی مفاهیم کلیدی همچون عدالت، قسط، شورا و امانتداری، و ترجمه آنها به طراحی کارکردهایی است که بتوانند با نیازها و چالشهای حکمرانی معاصر، از جمله شفافیت، مشارکت شهروندی و عدالت اجتماعی، انطباق یابند. این پژوهش با هدف تحلیل سیستمی کارکردهای حکمرانی بر پایه آموزههای قرآن و ارائه یک الگوی بومی ـ اسلامی برای جامعه معاصر انجام شده است. هدف اصلی، استخراج چارچوبی نظاممند است که بتواند اصول ارزشیِ نهفته در قرآن کریم را در قالب کارکردهای سیاستگذاری و تنظیمگری بازتعریف کند و زمینه بهبود عملکرد دولت و ارتقای رفاه عمومی را فراهم آورد. در این مسیر، تحقیق میکوشد از ترکیب نظریه سیستمی و مفاهیم قرآنی، مدلی ارائه دهد که هم اصول الهی و هم الزامات اداره عمومی پیشرفته را پوشش دهد. این مدل، علاوه بر اصلاح ساختارهای تصمیمگیری و اجرایی، قادر است هماهنگی میان قوای مختلف، نهادهای مدنی و بخش خصوصی را بر اساس ارزشهای قرآنی نهادینه کند و الگوی کاربردی و قابلانطباق با شرایط بومی و جهانی ارائه دهد. روش تحقیق، رویکردی تحلیلی ـ توصیفی با استفاده از مدل نظریه سیستمی است. در گام نخست، مبانی نظری حاکم بر تحول مفهوم حکومت به حکمرانی و شاخصهای حکمرانی خوب بررسی شده و جایگاه این تحول در چارچوب اندیشه سیاسی و مدیریت عمومی تحلیل گردیده است. سپس، با تمرکز بر دو کارکرد محوری حکمرانی ـ یعنی سیاستگذاری و تنظیمگری ـ آموزههای قرآنی مرتبط شناسایی شدهاند. منابع پژوهش شامل متن قرآن کریم، تفاسیر معتبر و آثار علمی حوزه علوم سیاسی و مدیریت عمومی بوده است. دادهها بهصورت اسنادی گردآوری و با رویکرد تحلیل محتوای کیفی پردازش شدهاند تا ارتباط میان مفاهیم قرآنی و مؤلفههای حکمرانی بهصورت شبکهای و سیستمی ترسیم گردد. در این فرآیند، اصول قرآنی همچون عدالت، شورا، امانتداری و قسط بهعنوان عناصر ورودی سیستم در نظر گرفته شده و سیاستگذاری مشارکتی، تنظیمگری عادلانه، بازتوزیع منصفانه و پاسخگویی شفاف بهعنوان فرآیندها و خروجیهای این سیستم تعریف شدهاند. بازخورد نیز در دو سطح دنیوی و اخروی مورد توجه قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد که قرآن کریم در کنار تأیید مشروعیت الهی حکومت، بر فرآیند حکمرانی و کیفیت اداره جامعه تاکید ویژه دارد و حکومت را ظرفی میداند که محتوا و جوهره آن باید بر پایه عدالت، مشورت، امانتداری، مبارزه با فساد، حفظ کرامت انسانی و نفی استبداد شکل گیرد. بررسی نمونههای حکمرانی پیامبران در قرآن، مانند حضرت داوود، سلیمان و یوسف(ع)، بیانگر پیوند وثیق میان قدرت سیاسی و حکمرانی ارزشمحور است. تحلیل سیستمی آیات نشان داد که این اصول بهصورت متقابل و پویا عمل میکنند و شبکهای از کارکردها را پدید میآورند که در آن سیاستگذاری و تنظیمگری بهعنوان دو محور اصلی با سایر کارکردها مانند نظارت، پاسخگویی، ارائه خدمات عادلانه، تسهیلگری و توازن قوا در تعامل هستند. به عنوان نمونه، عدالت که در آیات متعددی از جمله نحل، ۹۰ مورد تاکید است، بهعنوان کارکرد تنظیمگری و بازتوزیع عمل میکند و مشورت (آلعمران، ۱۵۹) بستر سیاستگذاری مشارکتی را فراهم میآورد. همچنین، اصل مسئولیتپذیری (اسراء، ۳۶) به کارکرد نظارت و پاسخگویی، حفظ کرامت انسانی (نساء، ۱۳۵) به ارائه خدمات انسانمحور، و مبارزه با فساد (بقره، ۱۸۸) به سیاستهای بازدارنده و شفافیت مالی پیوند دارد. این تعاملات در الگوی پیشنهادی بهصورت چرخهای پیوسته دیده شده است که در آن هر کارکرد همزمان نقش ورودی و بازخورد را برای سایر کارکردها ایفا میکند. به این ترتیب، الگوی سیستمی حکمرانی قرآنی میتواند پاسخی بومی و الهی به نیازهای پیچیده حکمرانی معاصر باشد، به شرط آنکه در طراحی سیاستها و سازوکارهای اجرایی، این کارکردها بهطور همافزا و منسجم مورد استفاده قرار گیرند.
