پیامدهای حکومتی عدالتمحوری در حکمرانی اسلامی؛ بر پایهی تحلیل متون دینی
مطالعات حکمرانی اسلامی؛ پاییز ۱۴۰۴ – شماره ۲ (۱۷ صفحه – از ۱۶۹ تا ۱۸۵ )
چکیده:
عدالتمحوری یکی از اصول بنیادین و لاینفک حکمرانی اسلامی است که ریشه در آموزههای قرآن کریم، سنت پیامبر اعظم(ص) و سیره امام علی(ع) دارد. در منظومه سیاسی اسلام، عدالت نه تنها فضیلتی اخلاقی یا آرمانی معنوی، بلکه شاخص اصلی مشروعیت، کارآمدی و پایداری نظام سیاسی محسوب میشود. تجربه تاریخی حکومتهای اسلامی، بهویژه حکومت علوی، نشان داده است که بیتوجهی به عدالت در عرصههای ساختاری، سیاسی و اجتماعی، زمینهساز زوال اعتماد عمومی، افزایش فساد و تضعیف انسجام اجتماعی میشود. با وجود این جایگاه محوری، بسیاری از پژوهشهای معاصر به بررسی عدالت صرفاً در بُعد مفهومی، اخلاقی یا در حوزه سیاست عمومی پرداختهاند و مطالعهای جامع که زنجیره علت و معلولی پیامدهای حکومتی عدالتمحوری را تحلیل کند، کمتر مشاهده میشود. فقدان چنین الگویی باعث شده که سیاستگذاران و ارزیابان حکمرانی اسلامی نتوانند بهصورت نظاممند، تأثیر عدالت را بر شاخصهای پایداری، مشروعیت و سرمایه اجتماعی اندازهگیری کنند. مسئله اصلی این پژوهش آن است که عدالتمحوری در حکمرانی اسلامی چه پیامدهای ساختاری، مشروعیتی و اجتماعی به همراه دارد و این پیامدها چگونه در یک الگوی علّی منسجم، همدیگر را تقویت کرده و نهایتاً به تحکیم نظام سیاسی میانجامند. هدف اصلی پژوهش، شناسایی و تبیین پیامدهای حکومتی عدالتمحوری بر اساس منابع معتبر دینی و سپس ترسیم الگویی علّی است که نشان دهد چگونه تحقق عدالت در سطوح مختلف حکمرانی، به استحکام ساختار سیاسی و رضایت عمومی منجر میشود. همچنین اهداف فرعی عبارتاند از: استخراج مؤلفههای اصلی عدالتمحوری در حکمرانی اسلامی از متون دینی؛ تبیین سازوکارهای ارتباطی میان عدالتمحوری و شاخصهای کارآمدی و پایداری نظام سیاسی؛ مقایسه اجمالی یافتهها با برخی نظریههای غربی عدالت در حکمرانی، بهویژه آرای جان راولز، فرانسیس فوکویاما و بو راثشتاین، و نشان دادن تمایز رویکرد اسلامی؛ ارائه چارچوبی نظری برای ارزیابی حکمرانی عادلانه در نظامهای اسلامی و تقویت سیاستگذاری بومی. این پژوهش از نوع مطالعات نظری و تحلیلی با رویکرد کیفی است. روش اصلی، تحلیل محتوای استنباطی بر پایه دادههای گردآوریشده از منابع اصیل اسلامی شامل قرآن کریم، نهجالبلاغه، غررالحکم، تحفالعقول، مستدرک الوسائل، و آثار متفکران برجسته مانند مرتضی مطهری و محمدباقر صدر است. همچنین اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بیانیه گام دوم انقلاب به عنوان اسناد مکمل مورد توجه قرار گرفتهاند. در فرآیند این تحقیق، پس از کدگذاری مفاهیم مرتبط با عدالت و حکمرانی، مؤلفهها و سازوکارهای تحقق عدالت استخراج و در قالب زنجیرهای علّی ترسیم گردید که نشان میدهد هر پیامد، بستر تحقق پیامد بعدی را فراهم میکند. یافتههای تحقیق آشکار ساخت که عدالتمحوری یک نیروی پیشران چندلایه دارد که بازتابهای خود را در عرصه ساختاری، مشروعیتی و اجتماعی نشان میدهد. در سطح ساختاری و نهادی، عدالت با جلوگیری از تبعیض، فساد و نابرابری در توزیع منابع، موجب پایدارسازی نهادها، تثبیت قدرت و افزایش کارآمدی میگردد. بستر پاسخگویی و نظارتپذیری حاکمان در پرتو عدالت ایجاد شده و شایستهسالاری به یک قاعده رفتاری تبدیل میشود که انتصاب مدیران صالح و پاکدست را ممکن میسازد. در بُعد سیاسی و مشروعیتی، عدالتمحوری با جلب اعتماد و کاهش مقاومتهای اجتماعی، نفوذ نرم حکومت را افزایش میدهد و مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی را همزمان تقویت میکند. آیات قرآن و سیره علوی نشان میدهند که پیوند رضایت خداوند و رضایت مردم، در اجرای عدالت نهفته است. در عرصه اجتماعی و ارتباطی نیز، عدالتمحوری زمینهساز همبستگی اجتماعی، کاهش شکافها، تقویت حس تعلق به نظام سیاسی و ارتقای سرمایه اجتماعی میشود. زنجیره علّی ترسیمشده در این تحقیق نشان میدهد که این پیامدها به صورت چرخهای پیشرونده، یکدیگر را تقویت میکنند؛ بدین ترتیب که اصلاح ساختارها موجب پایداری سیاسی، پایداری به افزایش سرمایه اجتماعی، و سرمایه اجتماعی به کارآمدی بیشتر ساختارها میانجامد. مقایسه تطبیقی با نظریههایی چون آرای جان راولز و فرانسیس فوکویاما نشان داد که هرچند در اندیشه غربی نیز عدالت شرط کارآمدی و ثبات حکومت است، اما در نظام فکری اسلام، عدالت علاوه بر کارکردهای عقلانی، بر مشروعیت الهی، اصلاح اخلاقی و پیروزی بر باطل استوار است. این پژوهش ضمن ارائه الگویی منسجم از پیامدهای حکومتی عدالت، چارچوبی نظری برای ارزیابی و تقویت الگوهای حکمرانی اسلامی پیشنهاد میکند که میتواند مبنای مطالعات تطبیقی و سیاستگذاری بومی قرار گیرد. بر اساس مدل ارائهشده، عدالتمحوری یک چرخه مثبت تولید میکند: از اصلاح ساختارها آغاز شده، به پایداری و مشروعیت سیاسی منجر میشود و در نهایت سرمایه اجتماعی و انسجام ملی را ارتقا میدهد. این سرمایه اجتماعی بازخورد مثبت به کارآمدی ساختار داده و چرخه را استمرار میبخشد. مقایسه تطبیقی نشان داد هرچند در نظریههای غربی، عدالت بهعنوان شرط کارآمدی و ثبات حکومت مطرح است (همانند راولز و فوکویاما)، اما در اندیشه اسلامی، عدالت افزون بر کارکردهای عقلانی، بر مشروعیت الهی، اصلاح جامعه و پیروزی بر باطل مبتنی است.
