برندسازی شخصی مدیران: راهبردی برای تقویت حکمرانی اسلامی و اعتماد عمومی 

نویسنده: ریزانه، جلال ؛

مطالعات حکمرانی اسلامی، پاییز ۱۴۰۴ – شماره ۲ (‎۲۳ صفحه – از ۳۰۶ تا ۳۲۸ )

چکیده:

در محیط پیچیده و پویای حکمرانی معاصر، مشروعیت، نفوذ و کارآمدی مدیران، بیش از هر زمان دیگری به سرمایه نمادین و تصویری آنان در جامعه وابسته است. در چارچوب حکمرانی اسلامی که مبانی، اهداف و روش‌های آن بر اساس عدالت، ارزش‌مداری، شایسته‌سالاری و پاسخ‌گویی تعریف شده است، «اعتماد عمومی» سرمایه‌ای حیاتی محسوب می‌شود. با این حال، تجربه‌های چند دهه گذشته نشان می‌دهد که اعتماد عمومی حتی در جوامع مبتنی بر ارزش‌های دینی، می‌تواند در اثر ضعف ارتباطات، ناکارآمدی[۱] یا تصویر منفی از مدیران، دچار خدشه شود. یکی از رویکردهای نوین برای تقویت اعتماد عمومی، «برندسازی شخصی»[۲] مدیران است؛ فرایندی که طی آن مدیر، با شناخت دقیق از ویژگی‌های شخصیتی، ارزشی، مهارتی و عملکردی خود و همسوسازی آن‌ها با مأموریت‌های حکمرانی، به خلق تصویری معتبر، جذاب و ماندگار در ذهن ذی‌نفعان می‌پردازد. در فضای رقابتی و رسانه‌محور امروز، که افکار عمومی روزانه از مسیر شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های جمعی و ارتباطات چهره‌به‌چهره، سیل‌وار با داده‌ها و پیام‌ها مواجه است، فقدان برندسازی شخصی آگاهانه موجب می‌شود تصویر مدیران راهبردی به‌طور منفعل و گاه مخدوش شکل گیرد و اعتماد عمومی آسیب ببیند. پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش و کارکرد برندسازی شخصی مدیران راهبردی در تقویت حکمرانی اسلامی و بازسازی اعتماد عمومی انجام شده است. این مطالعه در پی پاسخ دادن به این پرسش بنیادی است که چگونه می‌توان از ظرفیت‌های برندسازی شخصی، نه صرفاً به‌عنوان تکنیک بازاریابی فردی، بلکه به‌عنوان ابزاری راهبردی و ارزش‌محور، برای ارتقای سرمایه اجتماعی حکومت اسلامی بهره برد؟ در بطن این هدف اصلی، اهداف فرعی متعددی نهفته است: شناسایی مؤلفه‌های سازنده برند شخصی منطبق با ارزش‌های اسلامی، تبیین سازوکارهای اثرگذاری این مؤلفه‌ها بر اعتماد عمومی، و ارائه مدلی که پیوند بین هویت شخصی مدیر، الگوی حکمرانی اسلامی و شاخص‌های اعتماد عمومی را برقرار سازد. نگاه این پژوهش آن است که برندسازی شخصی، اگر بر پایه صداقت، عمل به وعده‌ها، عدالت‌ورزی و کارآمدی شکل گیرد، نه‌تنها تعارضی با آموزه‌های اسلامی ندارد، بلکه می‌تواند به ابزاری مشروع و کارآمد برای ترویج الگوی مدیر تراز انقلاب اسلامی بدل شود. از نظر روش‌شناسی، تحقیق حاضر از نوع کاربردی با رویکرد کیفی است. داده‌ها به شیوه اسنادی و میدانی گردآوری شده است. در بخش اسنادی، منابع شامل کتب، مقالات علمی داخلی و خارجی، اسناد بالادستی مرتبط با حکمرانی اسلامی، آموزه‌های دینی و مطالعات حوزه برندسازی شخصی بررسی و تحلیل شده‌اند. در بخش میدانی، مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با نمونه‌ای هدفمند از خبرگان شامل استادان دانشگاه، پژوهشگران حوزه حکمرانی، مدیران با تجربه در سطوح کلان و کارگزاران رسانه انجام شده است تا ابعاد و الزامات بومی‌شده برندسازی شخصی مدیران در بستر ایران اسلامی استخراج شود. داده‌های گردآوری‌شده با روش تحلیل مضمون کدگذاری، دسته‌بندی و تفسیر گردید. همچنین، برای اطمینان از روایی یافته‌ها، از راهبرد بازبینی توسط مشارکت‌کنندگان و مقایسه با متون معتبر استفاده شد. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که برندسازی شخصی در حکمرانی اسلامی دارای چهار بعد اساسی است: بعد شخصیتی و اخلاقی، که بر صداقت، تعهد، تواضع، شجاعت، عدالت‌ورزی و خدمت‌گزاری به مردم استوار است؛ بعد مهارتی و تخصصی، که به شایستگی‌های علمی، مدیریتی و راهبردی مدیر می‌پردازد و شرط لازم برای ایجاد اعتبار حرفه‌ای است؛ بعد ارتباطی و تعاملی، که شامل توانایی برقراری ارتباط مؤثر با مردم، گوش دادن فعال، شفافیت در اطلاع‌رسانی، پاسخ‌گویی و اقناع مخاطب می‌شود؛ و بعد نمادین و فرهنگی، که به نقش مدیر به‌عنوان الگو و مرجع فرهنگی در جامعه اسلامی اشاره دارد و از طریق رفتار، گفتار و سبک زندگی او منتقل می‌شود. هم‌افزایی این ابعاد، برند شخصی‌ای را شکل می‌دهد که نه یک تصویر مصنوعی و تبلیغاتی، بلکه بازتاب عینیِ شخصیت و عملکرد واقعی مدیر در ذهن جامعه است. تحقیق همچنین نشان داد که پیوند برندسازی شخصی با اعتماد عمومی، از مسیرهای متعددی برقرار می‌شود. نخست، هم‌سویی گفتار و عمل؛ وقتی مدیران وعده‌ها و بیانات خود را با اقدامات واقعی تطبیق می‌دهند، اعتبار برند شخصی آنها نزد افکار عمومی تقویت می‌شود. دوم، شفافیت و پاسخ‌گویی؛ اطلاع‌رسانی صادقانه و سریع درباره تصمیمات و اقدامات، حتی در شرایط بحران، نشانگر احترام به مردم و ایجاد حس مشارکت در حکمرانی است. سوم، قابلیت اتکا و پیش‌بینی‌پذیری؛ ثبات در مواضع و رفتارها، اعتماد به تداوم خط‌مشی‌ها را افزایش می‌دهد. چهارم، الهام‌بخشی و مرجعیت اخلاقی؛ مدیرانی که سبک زندگی و رفتارشان الگوهای اسلامی را منعکس می‌کند، نه‌تنها در حوزه فنی که در بعد فرهنگی و هویتی نیز سرمایه اعتماد عمومی را افزایش می‌دهند. از منظر سیاست‌گذاری، یافته‌ها حاکی از آن است که تحقق برندسازی شخصی اثربخش در حکمرانی اسلامی نیازمند اقداماتی نظام‌مند است؛ از جمله آموزش و توانمندسازی مدیران در حوزه مهارت‌های ارتباطی و رسانه‌ای، ایجاد نهادهای مشورتی برای هم‌سویی پیام‌ها با ارزش‌ها، طراحی سازوکار ارزیابی مستمر تصویر عمومی مدیران و بازخوردگیری از جامعه، و همچنین پیشگیری از شکل‌گیری شکاف بین تصویر و واقعیت از طریق شفافیت نهادی. این اقدامات باید در چارچوبی لحاظ شوند که هویت دینی-انقلابی مدیران حفظ و تقویت گردد و برندسازی شخصی به ابزاری برای خودنمایی فردی یا رقابت مخرب بدل نشود. در جمع‌بندی، پژوهش حاضر تأکید می‌کند که برندسازی شخصی در بستر حکمرانی اسلامی، اگر بر بنیان صداقت، عدالت، تخصص و تعامل مؤثر استوار باشد، می‌تواند به ابزاری راهبردی برای ارتقای اعتماد عمومی و تحکیم پیوند مردم و حاکمیت تبدیل شود. این رویکرد، مدیران را از منفعل بودن در برابر قضاوت افکار عمومی به کنشگرانی فعال در مدیریت تصویر خود بدل می‌سازد و با همسوسازی هویت فردی و مأموریت سازمانی، مسیر تحقق الگوی مدیر تراز انقلاب اسلامی را هموار می‌کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.