رسانه و قدرت آن در تحول حکمرانی جهان اسلام
دکتر رضا امینی کارشناس ارشد مطالعات راهبردی در یادداشتی اختصاصی با عنوان «نقش رسانه و قدرت آن در تحول حکمرانی در جهان اسلام» نوشت:
در جهان معاصر، رسانه نه تنها ابزار اطلاعرسانی بلکه بُعد راهبردی قدرت به شمار میآید. قدرت رسانهای در شکلدهی رفتار، افکار و نگرش ملتها نقشی تعیینکننده دارد و در حوزه حکمرانی اسلامی، رسانه میتواند عامل اصلی تمدنسازی و تقویت اقتدار فرهنگی باشد. این مقاله با بررسی جایگاه رسانه در نظام قدرت جهانی و ظرفیتهای آن در ایران اسلامی، نشان میدهد که بهرهوری راهبردی از رسانه برای استقرار حکمرانی اسلامی ضروری است. رسانه، به مثابه نیرو و قدرت نرم، قادر است هژمونی فرهنگی و ایدئولوژیک را تثبیت یا تضعیف کند. در حکمرانی اسلامی، هدف اصلی از قدرت رسانهای، نه کنترل، بلکه هدایت جامعه به سوی ارزشهای متعالی اسلامی و تحقق عدالت است.
تحول قدرت از سخت به نرم و از نظامی به ارتباطی، از برجستهترین ویژگیهای دنیای جدید است. سلطه نظامی و اقتصادی، اگرچه همچنان مهم است، اما در عصر ارتباطات، قدرت واقعی در توانایی تأثیرگذاری بر ادراکات و ذهنیتها نهفته است. رسانه، محور این تحول بوده و نقش آن از بیان خبر به هدایت ذهنها و تولید معنا گسترش یافته است. در چارچوب حکمرانی اسلامی، رسانه باید حامل معرفت، اخلاق و هویت تمدنی باشد و نه صرفاً ابزار تبلیغات یکجانبه. حکمرانی اسلامی، که مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و مردمسالاری دینی است، نیازمند بستری از گفتمان مستحکم و مبتنی بر ارزشهای اصیل است که تنها از طریق رسانه قابل تأمین است. این دیدگاه به دنبال ترسیم چارچوبی برای درک و بهکارگیری ابعاد قدرت رسانهای در راستای اهداف حکمرانی اسلامی است.
مبانی نظری
الف. رسانه و قدرت نرم (جوزف نای)
نظریه قدرت نرم جوزف نای، که مبتنی بر جذابیت فرهنگی، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجی مشروع است، به درک اهمیت رسانه در رقابتهای جهانی کمک شایانی میکند. قدرت نرم، توانایی ترغیب و جذب دیگران به سمت اهداف خود بدون استفاده از اجبار است. در این چارچوب، رسانهها ابزارهای اصلی برای ترویج و تزریق این جذابیتها هستند که در آن قدرت نرم، جذابیت فرهنگی، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجی است. رسانه نقش کلیدی در انتشار و اثبات مشروعیت دارد.
ب. هژمونی فرهنگی (آنتونیو گرامشی)
گرامشی بر این باور بود که طبقه مسلط، قدرت خود را نه تنها از طریق زور (دولت/قهر) بلکه از طریق کسب رضایت و رضایت ضمنی طبقات تحت سلطه (جامعه مدنی) حفظ میکند. رسانه، به ویژه رسانههای جمعی، نقش محوری در ساختن این هژمونی از طریق نهادینه کردن جهانبینی خود در فرهنگ و افکار عمومی ایفا میکنند. در حکمرانی اسلامی، مبارزه با هژمونی غرب مستلزم تولید هژمونی رقیب مبتنی بر توحید و عدالت است.
ج. مبانی اسلامی: بلاغ مبین و جهاد تبیین
در منطق اسلامی، رسانه نه ابزار سرگرمی یا صرفاً اطلاعرسانی، بلکه وسیلهای برای بلاغ مبین (ابلاغ روشن و آشکار حقیقت) است.
«وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ» (سوره کهف، آیه ۲۹)
این اصل نشان میدهد که رسانه باید در خدمت حقیقت باشد. همچنین، مفهوم جهاد تبیین که توسط رهبر معظم انقلاب تأکید شده، بار مسئولیت سنگینی را بر دوش رسانه قرار میدهد تا پیچیدگیهای حقایق نظام اسلامی و تهدیدات دشمن را به وضوح برای عموم روشنگری کند.
تحلیل ده فرضیه تحقیق
این نوشتار بر اساس ده فرضیه کلیدی شکل گرفته است که جایگاه رسانه را در تعامل با قدرت ملی و حکمرانی اسلامی مشخص میکند:
۱. جایگاه تعیینکننده رسانه در قدرت معاصر:
در دوران پس از صنعتی شدن، ابزارهای قدرت از ماشینآلات و تسلیحات به امواج الکترومغناطیسی و بیتهای داده تغییر ماهیت دادهاند. رسانه امروز مهمترین میدان نبرد ادراکی و عامل تعیین جهت افکار عمومی است. نبرد سیاسی، غالباً از میدانهای فیزیکی به قلمرو ادراکی منتقل شده است.
۲. رسانه شاخص اقتدار ملی:
اقتدار یک ملت نه فقط بر اساس میزان تانکها و توان هستهایاش، بلکه بر اساس توانایی آن در روایتگری و نفوذ فرهنگی سنجیده میشود. سطح توسعه رسانهای، کیفیت محتوای تولیدی و گستره جغرافیایی تأثیرگذاری، بیانگر عمق فرهنگی و میزان اقتدار نرم یک ملت است.
۳. رسانه به مثابه سلاح سلطه:
قدرتهای مسلط جهانی (نظام سلطه) از طریق کنترل زیرساختها و شرکتهای بزرگ رسانهای (مانند شبکههای ماهوارهای و پلتفرمهای بینالمللی)، جنگ روایتها و برساخت واقعیت را هدایت میکنند تا منافع خود را تضمین نمایند. این فرآیند، اغلب منجر به عادیسازی ناهنجاریها و تضعیف بنیانهای اعتقادی ملتهای دیگر میشود.
۴. ظرفیت فناورانه رسانه:
توسعه فناوریهای بومی و حمایت از پلتفرمهای مستقل: سرمایهگذاری کلان در توسعه شبکههای ملی اطلاعات، موتورهای جستجوی بومی و حمایت هدفمند از پلتفرمهای اجتماعی که ضامن استقلال محتوایی و مقاومت سایبری در برابر سلطه شرکتهای فراملی باشند.
تربیت نخبگان رسانهای چندوجهی: اصلاح ساختارهای آموزشی حوزههای علمیه، دانشگاهها و دانشکدههای ارتباطات برای تربیت نسل جدیدی از تولیدکنندگان محتوا که همزمان درک عمیقی از مبانی فقهی، دانش فنی رسانه و تاکتیکهای جنگ روایت داشته باشند.
پیوند سیستماتیک میان نهادهای فکری و رسانه: ایجاد مکانیزمهای رسمی برای اتصال مداوم حوزه علمیه، دانشگاهها و مراکز پژوهشی با رسانههای اصلی کشور، به منظور تولید روایتهای مستند، عمیق و تمدنی و تقویت گفتمان وحدت امت اسلامی در برابر چالشهای جهانی.
این مقاله بر پایه دیدگاه راهبردی قدرت رسانه در حکمرانی اسلامی تدوین شد؛ متنی یکپارچه، تحلیلی و منطبق بر استاندارد پژوهش علمی با هدف ارائه چارچوبی عملیاتی برای تقویت اقتدار نرم نظام جمهوری اسلامی ایران است.
ادغام رسانه با فناوری اطلاعات، هوش مصنوعی (AI)، واقعیت مجازی (VR) و شبکههای نوین (مانند 6G) رسانه را از یک ابزار پخش صرف به یک صنعت پیچیده، فراگیر و راهبردی بدل کرده است. این فناوریها امکان شخصیسازی پیامها در مقیاس کلان را فراهم میآورند.
۵. تأثیر رسانه در هنجار و ناهنجارسازی فرهنگی:
رسانه توانایی فوقالعادهای در تعیین خطوط قرمز اخلاقی، الگوهای رفتاری و جهتگیریهای اجتماعی دارد. فرهنگ را میتوان به عنوان مجموعهای از “نرمافزارهای ذهنی” در نظر گرفت که توسط رسانه نصب، بهروزرسانی یا حذف میشوند.
۶. سلطه زیرساختی صهیونیستی بر فضای مجازی جهانی:
بخشی از پروژههای جهانی تولید محتوا و توزیع اطلاعات، تحت نفوذ مستقیم یا غیرمستقیم بازیگران خاصی است که اهداف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مشخصی (مانند عادیسازی سلطه یا عادیسازی انحطاط اخلاقی) را دنبال میکنند. مقابله با این سلطه نیازمند تولید بسترها و زیرساختهای موازی است.
۷. رسانه و تضمین توسعه سازمانی و ملی:
هیچ سازمان موفقی (اعم از دولتی، نظامی یا اقتصادی) نمیتواند بدون مدیریت مؤثر ارتباطات و تصویر عمومی خود، به بقا یا توسعه پایدار دست یابد. شناخت و بهرهگیری از قدرت رسانه، شرط اثربخشی و تحقق اهداف در هر حوزه حکمرانی است.
۸. بهرهگیری دشمنان از رسانه علیه ایران اسلامی:
دشمنان انقلاب اسلامی، رسانه را به عنوان یک ابزار جنگی دائمی برای القای یاس، ایجاد شکافهای اجتماعی، عادیسازی مفاهیم ضدانقلابی و تخریب چهره رهبری و نظام به کار میگیرند. این حملات اغلب به صورت چندلایه و از طریق تاکتیکهای عملیات روانی پیچیده صورت میگیرد.
۹. ضعف راهبرد رسانهای در ساختارهای جمهوری اسلامی ایران:
با وجود ظرفیتهای عظیم مردمی و رسانهای در ایران، هنوز باور به قدرت رسانه در سطوح تصمیمگیری راهبردی متمرکز نشده است. رویکردهای واکنشی، بودجهریزی غیرمتمرکز و نبود یک نقشه راه جامع و بلندمدت، موجب شده است که تلاشها اغلب پراکنده و ناکارآمد باشند.
۱۰. ضرورت بهرهبرداری حداکثری از رسانه در حکمرانی اسلامی:
رسانه باید از سطح ابزار فراتر رفته و به نهاد راهبری فرهنگی امت تبدیل شود. این نهاد باید تمامی شئون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را به گونهای پیوند دهد که حرکت کلی نظام، در راستای اهداف تمدنی و اسلامی باشد.
یافتهها
بر اساس تحلیل مبانی نظری و بررسی فرضیهها، یافتههای اصلی این پژوهش به شرح زیر است:
رسانه رکن چهارم قدرت: رسانه امروزه به طور قطع و بدون اغراق، به عنوان رکن چهارم قدرت در کنار قدرت نظامی، اقتصادی و دانشی شناخته میشود. تأثیر آن بر نتایج نهایی درگیریهای نرم، اغلب بیشتر از سه رکن دیگر است.
تأثیر مستقیم بر مشروعیت: تأثیر رسانه بر شکلگیری یا تضعیف مشروعیت نظام و اقتدار ملی، مستقیم و عمیق است. پروژههای تضعیف اعتماد عمومی، اولین هدف عملیات روانی دشمن است.
خلاء قدرت نرم داخلی: ضعف در تمرکز راهبرد رسانهای و پراکندگی نهادهای تصمیمگیر، موجب شده است که جمهوری اسلامی ایران در عرصه نفوذ نرم، یک “خلاء قدرت” داشته باشد که توسط روایتهای رقیب پر میشود.
ضرورت نهادینهسازی راهبرد: موفقیت در عرصه رسانهای مستلزم حرکت از رویکردهای واکنشی (پاسخ به بحرانها) به رویکردهای کنشگرانه و پیشدستانه (ساخت آینده و روایت غالب) است.
تشکیل نهاد راهبردی: تشکیل نهاد راهبردی واحد و متمرکز برای مدیریت رسانه اسلامی (با لحاظ استقلال محتوایی نهادهای تخصصی)، میتواند محور بازسازی قدرت نرم و هماهنگی بخشی به روایتهای ملی باشد.
نتیجهگیری و پیشنهادها
رسانه در منطق حکمرانی اسلامی نه ابزار صرف، بلکه رکن اقتدار فرهنگی، تبیینگر حقایق و عامل اصلی هویتسازی تمدنی است. نادیده انگاشتن این ابزار، برابر با پذیرش شکست در جنگهای ادراکی است. برای تکمیل اقتدار تمدنی جمهوری اسلامی و حفظ حاکمیت در فضای اطلاعاتی، باید از ظرفیتهای گسترده رسانه در جهت تربیت نیروی انسانی، روایتسازی منسجم و هدایت فکری و اجتماعی جامعه بهره کامل گرفت. موفقیت در این مسیر، نیازمند تغییر بنیادین در نگاه کلان مدیریتی به مقوله ارتباطات است. از این رو برای تحقق چشمانداز رسانهای در حکمرانی اسلامی، اقدامات زیر ضروری است:
تدوین سند ملی قدرت رسانهای: تدوین یک سند راهبردی بلندمدت (حداقل ۲۰ ساله) برای قدرت رسانهای با تأکید روشن بر رویکرد تمدنسازی اسلامی و تعریف شاخصهای کمی و کیفی برای سنجش میزان نفوذ و اثربخشی.
تأسیس شورای عالی راهبرد رسانه: ایجاد نهادی فرابخشی و تصمیمگیر در بالاترین سطوح حکمرانی (زیر نظر مستقیم رهبری یا شورای عالی امنیت ملی) جهت هماهنگسازی سیاستهای کلان صدا و سیما، رسانههای دیجیتال، وزارت ارشاد و نهادهای فرهنگی دیگر.
منبع: خبرگزاری رضوی
