حکمرانی مبتنی بر ولایت فقیه، بستر عزت ملی و زمینهساز ظهور است
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به پیوند حکمرانی دینی و فلسفه غیبت، تأکید کرد: نظام اسلامی که بر محوریت ولایت فقیه شکل گرفته، باید در مسیر عزت و اقتدار ملی حرکت کند تا بتواند نقش واقعی خود را در زمینهسازی برای ظهور ایفا کند.
مسعود فیاضی، قائم مقام دبیر و رئیس مرکز رصد، برنامهریزی وارزیابی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه سلسله نشستهای مدرسه حکمرانی زمینهساز ۲ طی سخنانی با موضوع «حکمرانی زمینهساز عزت و اقتدار ملی» که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد، اظهار کرد: موضوع بحث این است که چگونه نظامی که با محوریت ولایت فقیه شکل گرفته، میتواند زمینهساز ظهور باشد، بهویژه از زاویه عزت و اقتدار ملی.
وی با بیان اینکه این بحث را میتوان با دو رویکرد پیگیری کرد، افزود: نخست، نگاه به روایات و مباحث آخرالزمانی و تحلیل بر اساس قرائنی که در این زمینه وجود دارد؛ دوم، بررسی موضوع مبتنی بر آموزههای دینی اما بدون قید آخرالزمانی و با نگاه به روند طبیعی و واقعی حکمرانی. به نظر من در این گونه مباحث باید رویکرد دوم انتخاب شود، زیرا ما موظف نیستیم زمان ظهور را مشخص کنیم و تعیین وقت در این مسئله جایز نیست.
فیاضی با اشاره به حدیث «هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسْلمُونَ» گفت: ما نمیدانیم ظهور چه زمانی رخ خواهد داد و شاید تقدیر الهی آن را بسیار دورتر قرار داده باشد؛ بنابراین باید برنامهریزی دقیق و بلندمدت داشته باشیم تا اگر ظهور دیرتر محقق شد، حکومت اسلامی همچنان بتواند زمینهسازیهای لازم را فراهم کند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برای تبیین سنتهای الهی در تاریخ، به داستان حضرت نوح(ع) اشاره کرد و گفت: در ماجرای نفرین قوم نوح، جبرئیل به نوح(ع) گفت تا بذرهایی بکارد و درختان برویند، سپس دوباره بذر بکارد و چندین بار این اتفاق تکرار شد. در برخی نقلها این روند سه بار و در برخی هفت بار آمده است که معادل سی یا هفتاد سال طول کشید و پس از آن مأموریت ساخت کشتی آغاز شد. یعنی حتی نزول عذاب نیز با تأخیر و در چارچوب سنتهای الهی محقق شد. از این رو نباید حکمرانی اسلامی را صرفاً به روایات آخرالزمانی محدود کنیم، زیرا ممکن است تحقق وعدهها سالها یا حتی قرنها طول بکشد.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: مسئله اصلی این است که چه اتفاقی باید بیفتد تا بتوانیم بگوییم حکمرانی اسلامی واقعاً زمینهساز ظهور است؟ معنای این ادعا آن است که اقدامات حکومت باید در راستای هدفی قرار گیرد که با فلسفه غیبت تناسب دارد. اگر چنین تناسبی برقرار نباشد، عنوان زمینهسازی برای ظهور نیز صادق نخواهد بود.
فیاضی تأکید کرد: فلسفه غیبت، بسترسازی برای بلوغ جامعه و آمادهسازی امت در ابعاد معرفتی، اخلاقی، سیاسی و تمدنی است. پس حکمرانی اسلامی باید با این فلسفه هماهنگ شود و رسالت خود را در مسیر اقتدار ملی، استقلال، ارتقای معرفت و عدالت اجتماعی دو بال کند؛ تنها در این صورت است که میتوان گفت نظام اسلامی واقعاً در خدمت تحقق ظهور قرار گرفته است.
فلسفه غیبت، حرکت از ظاهر به باطن و بلوغ توحیدی امت
استاد حوزه و دانشگاه با تبیین نسبت میان فلسفه غیبت و حکمرانی اسلامی تأکید کرد: مردم در دوران غیبت باید از ظاهر عالم به باطن آن حرکت کنند و به بلوغ توحیدی برسند؛ در این میان، حکمرانی جمهوری اسلامی باید تناسب خود را با این فلسفه پیدا کند تا بتواند واقعاً زمینهساز ظهور باشد.
فیاضی اظهار کرد: نکته مهم این است که فلسفه غیبت با هدایت الهی پیوندی عمیق دارد. یکی از مهمترین اهداف غیبت، بلوغ مردم و نزدیک شدن آنان به غرض اصلی بعثت انبیا یعنی توحید است. اهلبیت (ع) مصداق کامل هدایت هستند و در عصر ما امام زمان (عج) عهدهدار این مأموریت است.
وی افزود: غیبت در حقیقت بخشی از این هدایت است؛ زیرا هدایت حقیقی یعنی حرکت انسان از ظاهر عالم به سوی باطن آن. قرآن کریم در آیه هفت سوره روم میفرماید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ»؛ یعنی کسانی که تنها به ظاهر دنیا بسنده میکنند، از حقیقت غافلند. بنابراین، هر پدیدهای در عالم باید به عنوان «آیه» و نشانهای از حقیقتی برتر دیده شود.
فیاضی با اشاره به جایگاه انسان در مسیر هدایت گفت: انسان در آغاز، در «احسن تقویم» آفریده شده اما اگر در ظاهر و کثرات عالم متوقف بماند، به «اسفل سافلین» سقوط میکند. غیبت به انسان کمک میکند تا از ظاهر به باطن برسد و خدا را نه با چشم سر، بلکه با چشم دل درک کند. آنگونه که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم»؛ و این دیدن، دیدن قلب است نه چشم ظاهر.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: یکی از فلسفههای مهم غیبت آن است که مردم از عبادت محسوس به درک معبودی که دیدنی نیست، رشد پیدا کنند. خداوند شنوا، بینا و حاضر است، اما حضور او درکشدنی با حواس ظاهری نیست؛ بلکه با قلب و معرفت باید شناخته شود. این حرکت، همان مسیر از ظاهر به باطن است که غیبت آن را به بشر میآموزد.
فیاضی افزود: علاوه بر این، غیبت با «جریان خالصسازی» نیز پیوند دارد. در روایات آمده که در دوران غیبت، جامعه مانند الک بارها غربال میشود تا در نهایت خالصترین مؤمنان باقی بمانند. همانگونه که در داستان حضرت نوح (ع) پس از بارها کاشت بذر و ریزشهای پیاپی منافقان، در نهایت جمعی اندک اما خالص باقی ماندند و زمینه فرج فراهم شد. نمونه دیگر آن را میتوان در ماجرای طالوت دید که در مسیر آزمایش، بسیاری ریزش کردند تا جمعی اندک و پاکباخته بمانند.
وی تصریح کرد: بنابراین، حکمرانی جمهوری اسلامی باید تناسب خود را با این فلسفه پیدا کند. رسالت آن این است که مردم را با مکتب اهلبیت(ع) آشنا کند، آنان را به سوی ایمان و محبت به حقیقت غیبی سوق دهد و تربیت دینی را چنان پیش ببرد که امت، ندیده به امام عشق بورزند. اگر این اتفاق بیفتد، در واقع جامعه به سمت بلوغ توحیدی حرکت کرده و ظهور نزدیک خواهد شد.
انقلاب اسلامی، نقطه گسست تاریخ حکمرانی از اومانیسم غربی
استاد حوزه و دانشگاه با تبیین نسبت انقلاب اسلامی با فلسفه غیبت و زمینهسازی ظهور، گفت: پیش از ظهور، دو اتفاق ضروری باید رخ دهد؛ نخست آنکه مردم جهان با مکتب اهلبیت(ع) آشنا شوند و دوم اینکه خواهان حضرت مهدی (عج) باشند. در این مسیر، انقلاب اسلامی در عصر سیطره اومانیسم غربی، به عنوان طراحی الهی، راه تازهای را در تاریخ حکمرانی گشود.
فیاضی اظهار کرد: در زمان ظهور، دو مقدمه مهم تحقق یافته است؛ اول اینکه مردم جهان با جریان اهلبیت و مکتب آنان آشنا شدهاند و دوم آنکه خود، مشتاق و خواهان ظهور حضرت مهدی (عج) هستند. ایشان زمانی خود را معرفی میکنند که مردم جهان امام حسین (ع) را بشناسند و با مکتب عاشورا آشنا باشند. بنابراین، رسالت جمهوری اسلامی این است که طوری تدبیر کند که این دو زمینه محقق شود.
وی افزود: اگر این دو مقدمه فراهم شود، آنگاه میتوان گفت ما زمینهساز ظهور بودهایم؛ در غیر این صورت، هرچند حکومتی اسلامی داشته باشیم، اما در مسیر تحقق ظهور نقشی ایفا نکردهایم.
عزت و اقتدار ملی در پرتو فلسفه غیبت
فیاضی ادامه داد: در اینجا بحث عزت و اقتدار ملی مطرح میشود. باید روشن شود که اقتدار چه نسبتی با این دو مقدمه دارد و چگونه میتواند در زمینهسازی ظهور نقشآفرین باشد. به باور من، انقلاب اسلامی در مقطع زمانی خاصی رخ داد که طراحی الهی در آن بهخوبی دیده میشود. اگر این انقلاب ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال پیشتر اتفاق میافتاد، چنین تأثیری در جهان نداشت.
سیطره اومانیسم بر جهان پیش از انقلاب
وی توضیح داد: پس از رنسانس در غرب، پارادایم اومانیسم شکل گرفت و در همه عرصههای حکمرانی، از سیاست و اقتصاد تا آموزش، بروز پیدا کرد. مکاتب گوناگونی همچون سرمایهداری، سوسیالیسم و فاشیسم، همگی در دل این پارادایم زاده شدند. در طول ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال، هیچ نقطهای از جهان نبود که خارج از سلطه یکی از این نظامهای اومانیستی اداره شود.
به گفته این استاد حوزه و دانشگاه، در قرن بیستم، این مکاتب در سه جنگ بزرگ ـ جنگ جهانی اول، دوم و سوم (جنگ سرد) ـ با یکدیگر به تعارض پرداختند. در جنگهای اول و دوم، نظامهای ناسیونالیستی و فاشیستی در برابر مکاتب مارکسیستی و لیبرالیستی قرار گرفتند، اما پس از شکست آلمان نازی و متحدانش، این دو جریان از عرصه حکمرانی جهانی حذف شدند.
تقسیم جهان به دو قطب پس از جنگ جهانی دوم
فیاضی یادآور شد: پس از جنگ جهانی دوم، جهان به دو بخش اصلی تقسیم شد؛ یک سو تحت سیطره شوروی و نظام مارکسیستی، و سوی دیگر تحت رهبری آمریکا و نظام لیبرالیستی. در برلین، دیواری کشیده شد که نه تنها شهر، بلکه جهان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرد. چین و بسیاری از کشورها در شرق بر اساس اندیشههای مارکسیستی اداره میشدند، در حالی که غرب و متحدانش بر پایه لیبرالیسم حرکت میکردند.
وی افزود: این وضعیت نشان میداد که آخرین ابتکارات حکمرانی مبتنی بر اومانیسم، در قالب دو قطب مارکسیسم و لیبرالیسم شکل گرفته است. جوهره این جریان همان سکولاریسم بود؛ یعنی حذف خداوند از عرصه حیات اجتماعی. سکولاریسم، به معنای کنار گذاشتن حضور الهی از ساحت سیاست و فرهنگ و اقتصاد، در همه شئون نمود داشت.
انقلاب اسلامی؛ گسست تاریخی
فیاضی تصریح کرد: در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ پدید آمد؛ انقلابی که برخلاف همه الگوهای رایج حکمرانی غربی، بر مبنای آموزههای وحیانی و ولایت فقیه شکل گرفت. به همین دلیل است که میتوان این انقلاب را نقطه گسست تاریخی از ۵۰۰ سال سلطه اومانیسم بر جهان دانست.
وی خاطرنشان کرد: مأموریت ما در جمهوری اسلامی این است که از یک سو، مردم جهان را با مکتب اهلبیت(ع) آشنا کنیم و از سوی دیگر، اشتیاق به امام زمان (عج) را در دلها بیدار نماییم. اگر این دو مقدمه تحقق یابد، آنگاه میتوان گفت که این نظام واقعاً در مسیر زمینهسازی ظهور گام برداشته است.