راهبردهای تعامل سیاسی آیتالله خامنهای با قشر خاکستری در تحقق حکمرانی اسلامی
نویسنده مسئول: معینی پور، مسعود ؛
نویسنده: باشتنی، علی ؛
مطالعات حکمرانی اسلامی؛ پاییز ۱۴۰۴ – شماره ۲ (۲۲ صفحه – از ۲۱۷ تا ۲۳۸ )
چکیده:
در نظامهای سیاسی مردمپایه، یکی از چالشهای راهبردی و مستمر، تعامل با طیفی از جامعه است که در ادبیات سیاسی به «قشر خاکستری» شناخته میشود. این قشر شامل شهروندانی است که نه وفاداری کامل ایدئولوژیک به ساختار حاکم دارند و نه در زمره معارضان رادیکال قرار میگیرند؛ بلکه موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را بر اساس سنجش عقلانی و موازنه هزینه- فایده، در مقاطع گوناگون تغییر میدهند. در جمهوری اسلامی ایران، که مشروعیت نظام بر پیوند پویای میان حاکمیت و مردم استوار است، قشر خاکستری نقشی تعیینکننده در تحولات سیاسی، مشارکتهای انتخاباتی، و تعادل نیروها در بزنگاههای حساس ایفا میکند. با وجود اهمیت این گروه، خلأ شناخت دقیق راهبردهای تعامل با آن بهویژه در چارچوب حکمرانی اسلامی محسوس است. تجربه چهار دهه رهبری آیتالله خامنهای نشان میدهد که ایشان برای حفظ پیوند با این قشر، الگوهایی فراتر از سیاست بسیج سنتی و تبلیغ یکسویه بهکار بستهاند و بر پایه عقلانیت گفتوگومحور حرکت کردهاند. مسئله اصلی این پژوهش آن است که این راهبردها چه مؤلفههایی دارند، چگونه در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی کشور دچار تطور شدهاند، و چه تأثیری در استمرار مشروعیت و کارآمدی حکمرانی اسلامی داشتهاند. هدف اصلی پژوهش، شناسایی، دستهبندی و تبیین راهبردهای آیتالله خامنهای در تعامل سیاسی با قشر خاکستری و تحلیل نقش آنها در تحقق حکمرانی اسلامی است. این هدف در چهار محور فرعی دنبال میشود: بازتعریف مفهوم قشر خاکستری در بستر تحولات اجتماعی و گفتمانی جمهوری اسلامی؛ بررسی روند تطور راهبردهای رهبری از دهه ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ در مواجهه با تغییرات این قشر؛ استخراج اصول و الگوهای کلان تعامل، شامل ویژگیهایی چون اقناع تدریجی، مرزبندی نرم و گفتوگو با گروههای متنوع؛ و در نهایت ارزیابی ظرفیت این الگو برای ارائه بهعنوان مدلی بومی در مطالعات تطبیقی حکمرانی دینی در جوامع متکثر. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی با بهرهگیری از چارچوب نظری «کنش ارتباطی» یورگن هابرماس است که بر منطق تفاهم، عقلانیت ارتباطی و مشروعیت گفتار سیاسی استوار است. دادهها بهصورت کتابخانهای از طریق مطالعه بیانات، سخنرانیها، موضعگیریها و رفتارهای ارتباطی آیتالله خامنهای طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۴۰۲ گردآوری شده است. تحلیل گفتمان انتقادی (CDA) برای واکاوی لایههای معنایی و بازنمایی سازوکارهای ارتباطی بهکار رفته است تا مشخص شود چگونه این راهبردها در سطوح گفتاری، نهادی، نمادین و رفتاری شکل گرفته و تطور یافتهاند. در فرایند تحلیل، بازههای زمانی مشخص بر اساس تحولات کلان سیاسی و اجتماعی (مانند پایان جنگ، دوره اصلاحات، ظهور فضای مجازی و تحولات پس از ۱۴۰۰) تفکیک و هر دوره با شاخصهایی چون نوع ارتباط با جامعه، ابزار انتقال پیام، و میزان مشارکت عمومی بررسی شده است. نتایج مطالعه نشان میدهد که راهبردهای تعامل رهبری با قشر خاکستری، سیر تحول زیر را طی کرده است:ـ دهه ۱۳۷۰ – گذار از بسیج خطابی به اقناع عقلانی: با افزایش طبقه متوسط و تغییر انتظارات اجتماعی، گفتمان رسمی از بسیج احساسی و ایدئولوژیک به گفتوگوی عقلانی و تفسیر مفاهیم سیاسی و دینی با زبان قابل پذیرش برای اقشار مردد تغییر یافت.ـ دهه ۱۳۸۰ – مدیریت شکافها و حفظ فضای مفاهمه: در شرایط قطبیسازی سیاسی، راهبرد بر حفظ وحدت ملی، بازتعریف مفاهیم بنیادین انقلاب و ایجاد بستر گفتوگو میان جریانهای متنوع متمرکز شد تا مرزبندیها مانع از مشارکت منتقدان در ساختار نشود.ـ دهه ۱۳۹۰ – پاسخ به تحولات فضای مجازی: با کاهش انحصار رسانهای رسمی و افزایش کنشگری غیرمتمرکز جامعه، راهبردها به سمت بازآفرینی پیام در محیط دیجیتال، ترویج سواد رسانهای و اقناع چندلایه حرکت کرد.ـ دهه ۱۴۰۰ – بازسازی سرمایه اجتماعی در مقیاس خرد: در شرایط کاهش مشارکت سیاسی و بیاعتمادی عمومی، تمرکز بر گفتوگوهای رو در رو با نخبگان، جوانان و گروههای اجتماعی کوچک جایگزین رویکردهای کلانمحور شد.در نهایت تحقیق حاضر شش راهبرد کلان را به عنوان شالوده اندیشه رهبری در حکمرانی اسلامی شناسایی کرده است:۱) اقناع تدریجی و تفسیر مرحلهای مفاهیم سیاسی: تطبیق معنا و روایت مفاهیم کلیدی (مانند استقلال، پیشرفت، مقاومت) با شرایط و افق ذهنی جامعه برای حفظ پیوند ارزشی.۲) مرزبندی نرم و طرد حداقلی: تمایز میان نقد و براندازی با هدف حفظ بیشترین دایره تعلق اجتماعی و جلوگیری از طرد اقشار مردد.۳) توجه به عاملیت مخاطب: پذیرش اینکه قشر خاکستری تحلیلگر و معناپرداز است و باید با زبان احترام و استدلال مورد خطاب قرار گیرد.۴) انعطاف مفهومی: بازتولید مفاهیم به تناسب تحولات سیاسی–اجتماعی بدون عدول از اصول بنیادین.۵) مدیریت پیام در بستر رسانهای متکثر: استفاده از ابزارها و قالبهای متنوع برای انتقال مؤثر معنا.۶) جذب حداکثری و دفع حداقلی با منطق اخلاق سیاسی علوی: تأکید بر تعامل، شنیدن و درک متقابل به عنوان بنیان مشروعیتسازی.بررسی تطبیقی نشان میدهد که این راهبردها نه تاکتیکهای موقت بلکه بخشهایی از یک منطق ارتباطی نظاممند برای بازسازی زبان مشترک با جامعه چندلایه و متغیر ایران هستند. این منطق، استمرار مشروعیت و ثبات اجتماعی را در گرو تعامل معناپذیر و گفتوگومحور با قشر خاکستری میداند و الگویی ارائه میکند که قابلیت بومیسازی در دیگر جوامع اسلامی متکثر را نیز دارد.
